مست مستم، مست شهلا، مست لَب
مست آن زلفي كه دارد، تاب وتب
مست ابرو، خال هندو، بي سبو
مستم اينجا، تا بميرم، روز و شب
هر دم از كويت ندايي در دهي
من رها سازم به عشقت، اُمّ و اَب
در كلامت مي سپارم گوش جان
آنچه فرمايي، پذيرم بي سبب
شور اين شيداي ام، اي مه لقا
كي رسد عشق عجم، شوق عرب
تا بگويد با هزاران سوز وغم
عشق ديرين، راز دل، عرض ادب
باورم كن، بار ديگر اي صنم
مي دهم جان زير پاهايت به رَبّ
|